شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۴
مقالات

سرمقاله اعتماد/ پس از آتش‌بس

سرمقاله اعتماد/ پس از آتش‌بس
کرمان رصد - اعتماد / «پس از آتش‌بس» عنوان یادداشت روز در روزنامه اعتماد به قلم عباس عبدی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید: دو سال پیش که حمله حماس به شهرک‌نشین‌های ...
  بزرگنمايي:

کرمان رصد - اعتماد / «پس از آتش‌بس» عنوان یادداشت روز در روزنامه اعتماد به قلم عباس عبدی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
دو سال پیش که حمله حماس به شهرک‌نشین‌های نزدیک به غزه آغاز شد، پیش‌بینی آینده آن غیر ممکن می‌نمود، همچنان که کسی در انتظار اصل آغاز این پدیده نیز نبود. در آن زمان پیش‌بینی وضعیت کنونی و آتش‌بس و عقب‌نشینی و آزادی اسرا و حال عمومی خاورمیانه از محالات بود. از این رو شاید پیش‌بینی آینده نیز نشدنی باشد. ولی گمانه‌زنی معقولانه مفید است و من می‌خواهم تحلیلی را که در ماه‌های ابتدایی پس از جنگ نوشتم، اکنون با جزییات و نکات بیشتری به‌روز و تقدیم کنم. به نظرم این جنگ در مبارزه فلسطینی‌ها تغییری راهبردی ایجاد می‌کند، همچنان که اسراییل را هم دچار سرگشتگی راهبردی خواهد نمود. بزرگ‌ترین باخت اسراییل نه تعداد کشته‌شدگان آن و نه شکست اطلاعاتی در آغاز جنگ و نه طولانی شدن این جنگ است. بزرگ‌ترین شکست آن بیرون آمدن از پوشش مظلوم‌نمایی هولوکاست و پوشیدن لباس جنایت و بروز آشکار این رفتار است که مساله را برای همه به ویژه حامیان آن در غرب روشن کرده است. نسل قدیم اروپا به دلیل هولوکاست خود را بدهکار اسراییل می‌دانستند در حالی که نسل جدید غرب با گرایش ضد اسراییلی بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و این نقطه آغاز بحران اسراییل است، به شرطی که فلسطینی‌ها دقت کافی کنند و اجازه ندهند که این تصویر کنونی اسراییل از طریق رفتار و سیاست‌های آنان بازسازی شود. در سوی مقابل فلسطینی‌ها هستند که این پیروزی را نه فقط برای عملیات 7 اکتبر که برای مظلومیت و مقاومت جانانه مردم خود طی دو سال زندگی در غزه به دست آورده‌اند. اگر امروز می‌بینیم که در سراسر اروپا علیه اسراییل تظاهرات می‌شود، یا پارلمان اسپانیا تجارت اسلحه با اسراییل را منع می‌کند، یا ایتالیایی‌ها شرمنده از این هستند که باید با تیم فوتبال اسراییل مسابقه دهند، یا نتانیاهو از ترس بازداشت، مسیر هواپیمای خود به امریکا را تغییر می‌دهد، به‌طوری که حتی ‏روزنامه هاآرتص می‌نویسد: «اسراییلی‌هایی که از سفر اروپا بازگشته‌اند می‌گویند فلسطینی که در سال 1948 با زور محو شد، امروز خارج از مرزهایش همه‌جا حاضر است. حضوری زنده، سرسخت و رنگارنگ.» یا برای اولین‌بار گرایش منفی به اسراییل حتی میان یهودیان امریکایی به‌شدت بالا رفته و بیش از 60 درصد آنان معتقدند که اسراییل در غزه مرتکب جنایت جنگی شده است و تظاهرات صدها هزار نفری علیه اسراییل در اروپا انجام می‌شود و حتی امریکای جنوبی که همیشه حیاط‌خلوت اسراییل و امریکا بوده به جایی رسیده که رییس‌جمهور کلمبیا، نتانیاهو را قاتل کودکان دانسته و به ترامپ می‌گوید اگر ارتش خود را به غزه اعزام کنی من نیز ارتش کلمبیا را اعزام کرده و ما خواهیم جنگید. بالاخره، اینکه ترامپ هم می‌گوید: «اسراییل نمی‌تواند با جهان بجنگد.» به‌طور ضمنی می‌گوید که اسراییل با جهان در جنگ است. زمانی گلدا مایر نخست‌وزیر اسراییل گفته بود که: «بعد از هولوکاست یهودی‌ها حق هر کاری را دارند!» امروز افکار عمومی جهان پاسخ او را داده است که زیر پرچم مظلومیت نمی‌توان بدترین جنایات را کرد. اینها محصول و نتیجه منطقی جنایاتش در غزه است. این نقطه قوت فلسطینی‌ها شده است. این دو سال نشان داد که جنگ آغاز می‌شود، حتی در نابرابرترین موازنه نظامی، ولی جنگ راه‌حل نهایی نیست و چاره‌ای جز گفت‌وگو نیست. این جنگ نشان داد؛ داوری جهان برای هر نیروی سیاسی و هر کشوری مهم است، نه فقط داوری دولت‌ها و شورای امنیت؛ بلکه داوری ملت‌ها و افکار عمومی جهان بسیار مهم‌تر شده است، زیرا اکنون و به دلیل شبکه‌های اجتماعی و سرعت انتقال فیلم، خبر و نظر، افکار عمومی جهان از طریق شبکه‌های اجتماعی و مستقل از رسانه‌های سنتی و رسمی به سرعت شکل می‌گیرد. اسراییل که همیشه سلطه بلامنازعی بر رسانه‌های جریان اصلی جهان داشت، اکنون آن را از دست داده است و بارها نیز به این ضعف اذعان نموده‌اند. بنابراین به دست آوردن و حفظ همدلی و همراهی افکار عمومی جهان عامل مهم قدرت ملی است، قدرتی که در جریان این جنگ جابه‌جا شد. به میزانی که اسراییل آن را از دست داد، فلسطینی‌ها آن را به دست آوردند و این آغاز راه است، حفظ این قدرت به مراتب سخت‌تر از به دست آوردن آن است. این هدف با تکیه صرف بر خط‌مشی نظامی به دست نمی‌آید، همچنان که اسراییل علی‌رغم قدرت نظامی وسیع خود آن را نتوانست حفظ کند و از دست داد.
پرسش این است که این وضعیت چه تأثیری بر ایران دارد؟ آیا همچنان می‌توان راهبرد گذشته را ادامه داد؟ آیا آن راهبرد نتیجه‌بخش بود؟ آیا ابزار اجرای آن راهبرد باقی مانده و موجود است؟ عدم تغییر راهبرد منطقه‌ای با این حد از تحولات گسترده در جهان و منطقه، نشان می‌دهد که راهبرد قبلی؛ اصولا معطوف به واقعیت نبوده و باید چاره دیگری اندیشید. این یکی از مهم‌ترین مسائل امروز ما است.


نظرات شما