کرمان رصد - ایران /متن پیش رو در ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
رضا عدالتیپور| حضور پررنگ ایران در اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای و شرکت در رژه روز پیروزی چین نشانه آشکار روشن شدن استراتژی ایران در قبال شرق است. این نکته ای بود که محسن روحی صفت دیپلمات پیشین کشورمان در گفت وگو با «ایران» به آن اشاره کرد. به گفته روحیصفت، تهران پس از سالها، حالا مسیر خود را با وضوح بیشتری مشخص کرده و با اتخاذ دیپلماسی چندبعدی، همزمان فرصتهای اقتصادی و امنیتی را دنبال میکند. او معتقد است که این حضور نه تنها پیام قدرت و جدیت ایران را به همسایگان و غربیها مخابره میکند، بلکه بستری برای توسعه همکاریهای راهبردی و ارتقای جایگاه دیپلماسی کشور فراهم میآورد.
اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای امسال نسبت به سالهای گذشته فضایی متفاوت داشت؛ چه از نظر سطح مشارکت رهبران کشورها و سازمانهای بینالمللی و چه از منظر بازتاب رسانهای. دلیل این تغییر فضا را در چه میبینید؟
همانطور که اشاره کردید، فضای اجلاس امسال بهطور محسوسی متفاوت بود. چین در سالهای گذشته تلاش میکرد چهرهای آرام و مسئول از خود در نظام بینالملل ترسیم کند؛ قدرتی که خواهان همکاری، تعامل و اصلاح قواعد جهانی به سود همه است. اما شرایط جدید بینالمللی، بویژه پس از بازگشت رویکرد تهاجمی آمریکا در دوره ترامپ، پکن را به بازاندیشی واداشت. ایالات متحده اکنون بهگونهای آشکار زبان هجومی خود را به نمایش گذاشته و حتی در ظاهر نیز ملاحظات گذشته را کنار گذاشته است. همین امر موجب شد چین به این نتیجه برسد که باید علاوه بر ابزارهای نرم، توانمندیهای سخت خود را نیز به نمایش بگذارد.
از این منظر، برگزاری مانور نظامی گستردهای که در چنین سطحی بیسابقه بود، حامل پیامی روشن به واشنگتن و جهان بود؛ اینکه چین دیگر تنها به دیپلماسی آرام بسنده نمیکند و آماده است اقتدار بازدارنده خود را علنی کند. این پیام البته فقط جنبه نظامی نداشت، بلکه بُعد سیاسی مهمی نیز در خود داشت.
دعوت گسترده از کشورها و استقبال کشورهایی مانند هند برای حضور در این اجلاس چه پیام سیاسی در دل خود داشت و چه ارتباطی با تحولات منطقهای و جهانی دارد؟
نکته مهم اجلاس امسال، دعوت از 26 کشور بود؛ کشورهایی که اغلب روابط پرچالشی با آمریکا دارند. نمونه بارز آن هند است. واشنگتن طی دو دهه گذشته سرمایهگذاری گستردهای روی دهلینو انجام داد تا بهعنوان کمربندی برای مهار چین عمل کند، اما هند با سیاستی هوشمندانه توانست از فرصتهای آمریکا بهره گیرد و در عین حال همکاری و رقابت خود با چین را ادامه دهد و هزینههای امنیتی را کاهش دهد.
این رفتار هند یادآور همان دیپلماسی ترکیبی و چندبعدی است که همواره بر ضرورت آن برای ایران تأکید داشتهام؛ دیپلماسیای که با انعطاف و سنجیدگی میتواند زمینهساز دستیابی به منافع ملموس شود.
در مجموع، اجلاس شانگهای امسال دو پیام اصلی داشت؛ اول، تغییر رویکرد چین از تصویر صرفاً آرام و همکاریجو به نمایش آشکار قدرت بازدارنده؛ دوم، فراهم آوردن بستری برای همگرایی کشورهایی که از یکجانبهگرایی آمریکا آسیب دیدهاند. برای ایران نیز چنین فضایی فرصتی ارزشمند به شمار میآید تا با حضور فعال و اتخاذ سیاستی متوازن، جایگاه دیپلماسی خود را ارتقا دهد و از ظرفیت همکاریهای چندجانبه بهرهبرداری کند.
حضور ایران در اجلاس امسال سازمان همکاریهای شانگهای در شرایط کنونی چه دستاورد و پیامی دارد؟ بویژه از نظر پیامهایی که برای منطقه و جهان مخابره شد.
به باور من، حضور ایران در این اجلاس حامل چند پیام مهم بود؛ اول، از منظر سیاست خارجی ایران نشان داد که ما بهتدریج در حال رسیدن به یک استراتژی روشنتر در قبال شرق هستیم. مشکل سالهای گذشته، نه کمعلاقگی چین، بلکه بیتکلیفی در داخل ایران بود؛ هنوز مشخص نبود که چه نوع تعامل و شراکتی با پکن باید شکل گیرد. همین سردرگمی، در نهایت به زیان منافع ملی ما تمام شد.
تجربه ثابت کرده است که حتی اگر ایران بخواهد روابط سازندهای با غرب داشته باشد، این امر زمانی امکانپذیر و سودمند خواهد بود که در کنار آن روابط جدی و متوازنی با قدرتهای شرقی برقرار کند.
تنها در سایه یک سیاست چندبعدی و متوازن است که غرب حاضر به دادن امتیاز واقعی میشود.
در فضای پس از جنگ اخیر، افکارعمومی در ایران نیز نسبت به چین دیدگاه مثبتتری پیدا کرده است. در مقابل، رفتار آمریکا باعث شد که بدبینی نسبت به نیات آن کشور افزایش یابد. بنابراین زمینه اجتماعی و سیاسی برای اعتماد بیشتر به همکاریهای راهبردی با پکن فراهمتر شده است.
تفاوت مهم امروز نسبت به گذشته این است که روابط ایران و چین دیگر محدود به تجارت سطحی یا خرید و فروش کالا نیست؛ بلکه تهران نیاز دارد همکاریهای عمیقتر در حوزههای زیرساختی، فناوری و اقتصادی را با چین گسترش دهد.
برای نمونه، پروژههایی مانند قطارهای سریعالسیر یا انتقال فناوریهای کلیدی، سالها به دلیل فضای سیاسی نامطمئن و بوروکراسی پیچیده داخلی به سرانجام نرسید. اکنون با سفر و حضور سطح بالای رئیسجمهوری در اجلاس و حتی شرکت در رژه نظامی چین، ایران پیام روشنی به پکن مخابره کرد: اینکه آمادهایم وارد فاز همکاریهای استراتژیک و پایدار شویم و دیگر تردیدی در عزم سیاسی خود نداریم.
از نگاه منطقهای نیز این حضور اهمیت داشت. ایران نشان داد که با وجود فشارها و تصویرسازیهای منفی پس از جنگ، همچنان یک بازیگر فعال و دارای ظرفیت در عرصههای منطقهای و فرامنطقهای است. در عین حال، این اقدام به کشورهای همسایه و حتی غربیها هم پیام داد که ایران قصد دارد روابط خود را در شرق تقویت کند و این خود میتواند بر محاسبات آنها در قبال تهران تأثیر بگذارد.
با این حال، باید اذعان کرد که یکی از بزرگترین موانع پیشبرد روابط استراتژیک ایران و چین همچنان بوروکراسی داخلی است. اگر این مانع مهار نشود، حتی بهترین قراردادها نیز به نتیجه نخواهند رسید. در واقع، پیام حضور پررنگ ایران در شانگهای این است که اراده سیاسی شکل گرفته، اما باید ساختارهای داخلی نیز همسو و کارآمد شوند تا مسیر همکاری با چین و دیگر قدرتهای شرقی هموار شود.
برخلاف سالهای گذشته، توافقهای صورت گرفته بین ایران و چین در اجلاس شانگهای بیشتر جنبه دفاعی پیدا کردهاند، در حالیکه پیشتر بیشتر بر همکاریهای اقتصادی تأکید میشد. این تحول را چگونه تحلیل میکنید؟ میتوان این روند را نشانهای از جدیت چین در قبال ایران دانست؟ اساساً چین تا چه اندازه در این عرصه قابل اتکاست؟
واقعیت این است که چین از گذشته نیز آمادگی ورود به همکاریهای راهبردی با ایران را داشته است. سفر رئیسجمهوری چین به تهران در سال 1394 نقطه عطفی بود که میتوانست مبنای تحولات عمیقتری قرار گیرد. اما همانطور که تجربه نشان داد، بوروکراسی سنگین داخلی، تردیدهای سیاستی و نیز تأثیرگذاری افکار عمومی که تا حد زیادی تحت نفوذ دیپلماسی رسانهای غرب قرار داشت، مانع تحقق ظرفیتهای آن سفر شد.
غرب از طریق شبکههای فارسیزبان و ابزارهای تبلیغاتی توانست فضای افکار عمومی را بهگونهای شکل دهد که همکاری با چین کمتر به چشم یک انتخاب راهبردی دیده شود. در مقابل، چین دیپلماسی عمومی فعالی برای اقناع جامعه ایرانی نداشت. این خلأ موجب شد حتی در مواردی که اراده سیاسی وجود داشت، همکاریها عمق راهبردی پیدا نکند.
اما شرایط امروز متفاوت است. ایران پس از جنگ اخیر و با استمرار تحریمهای فزاینده آمریکا، بیش از گذشته ضرورت تنوعبخشی به روابط و تکیه بر شرکای شرقی را درک کرده است. چین نیز درک تازهای از جدیت ایران یافته و متوجه شده که تهران این بار آماده است هزینههای همکاریهای بلندمدت را بپردازد.
به همین دلیل، توافقهای اخیر در حوزههای امنیتی و نظامی را میتوان نشانهای از ورود روابط به سطحی جدید تلقی کرد؛ سطحی که فراتر از تجارت ساده است و ابعاد راهبردی دارد.
البته باید توجه داشت که همکاریهای امنیتی و نظامی ذاتاً با اقتصاد پیوند خوردهاند. کشوری که زیرساختهای اقتصادی قدرتمند ندارد، نمیتواند در عرصه دفاعی و امنیتی دستاورد پایدار داشته باشد.
این دقیقاً همان نقطه ضعفی است که ایران باید بر آن غلبه کند. همکاری با چین در حوزههای زیرساختی از انرژی و حملونقل گرفته تا فناوریهای نوین میتواند پایهای مستحکم برای گسترش تعاملات امنیتی نیز باشد.
پیام این تغییر نیز روشن است: برای آمریکا و اسرائیل، این تحول نشانهای است که سیاست فشار حداکثری نتوانسته ایران را منزوی کند؛ بلکه برعکس، تهران را به سمت تعمیق روابط با یک قدرت بزرگ جهانی سوق داده است. برای افکار عمومی داخل کشور نیز، این پیام را دارد که همکاری با چین میتواند به ارتقای توان اقتصادی و در نتیجه تقویت امنیت ملی منجر شود.
در نهایت، میزان اتکاپذیری چین به اراده و انسجام داخلی ایران هم وابسته است. اگر ایران بتواند بوروکراسی پیچیده خود را سامان دهد و افکار عمومی را با منافع راهبردی این همکاری همراه کند، چین شریکی قابل اعتماد خواهد بود. در غیر این صورت، حتی بهترین توافقها هم در سطح کاغذ باقی خواهند ماند.
بازار ![]()