کرمان رصد - فرهیختگان / «تراژدی جعفرها» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم محمد زعیمزاده است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
با توجه به موضوعات پیش روی کشور نه پسگرفتن لایحه خودساخته درباره فضای مجازی دستاوردی محسوب میشود نه «بس کن جعفر» گفتن رئیسجمهور در برابر تملقگویی معاون اجراییاش؛ اما این دومی از زاویهای دیگر قابل تأمل است.
ناگفته نماند واکنش جناب پزشکیان به تعریف و تمجید قائمپناه همانی بود که از او انتظار داشتیم، هر ارزیابیای از رئیسجمهور داشته باشیم نمیتوانیم به صفای باطن و تواضع او بیاعتنا باشیم، انسانی با چنین خصائلی حتماً از تملق بیزار است و این از نکات مثبت رئیسجمهور است. اما نکته اصلی چرایی بیان چنین کلماتی از جانب معاون رئیسجمهور و اهمیت این رفتار است، هر کسی کمترین تجربهای از حکمرانی داشته باشد میداند الگوی رفتاری قائمپناهها یا به قول رئیسجمهور جعفرها تکراری است، لذا مسئله ما در ادامه متن جناب قائمپناه نیست؛ بلکه یک سبک رفتاری است. مشاوران یا معاونان اینچنینی حتماً در کنار یک مدیر ارشد کارکردهای مثبتی دارند که حضورشان استمرار میکند، اما مشاهدات و تجربیات نشان میدهد این سبک مشاوران در 4 سطح اثر مخرب دارند.
اول) سفیدنمایی بیش از حد از وضعیت: این یکی از مهمترین بلایای مشاوران و به ویژه مشاوران تملقگو است، برخی مشاوران و معاونان با هر انگیزهای معمولاً تلاش میکنند اثر اقدامات مجموعه و مدیرشان را بزرگنمایی کنند و وضعیت را بیش از آنچه هست مثبت نشان بدهند، چنین مشاورانی مانع تصمیمهای سریع و دقیق بالادستیها در موضوعات اصلی میشوند.
بازار ![]()
دوم) تملق رئیس: تملق وقتی رخ میدهد که مشاوران اولاً توانسته باشند وضعیت را سفید مطلق نشان دهند، ثانیاً این سفیدنماییها در یک فرایند پروپاگاندا یک گام جلوتر برود و تبدیل به باور شود. خب وقتی باور کند همه چیز خوب است چرا نباید تملق کند؟
این یکی از بدترین رذیلههای اخلاقی و مدیریتی در کشور است و اگر مدیر بالادستی صفای باطن و مراقبت از نفس نداشته باشد بهسرعت تحتتأثیر قرار میگیرد، دچار کیش شخصیتی میشود، گوشها را به نقد میبندد، واقعیتها را نمیبیند و به سراشیبی سقوط میافتد. در ادوار گذشته در ریاستجمهوری افرادی را داشتیم که در آغاز دوره بسیار نسبت به بزرگان خاشع و خاضع بودند؛ اما بعد از 8 سال بر اثر استمرار اقدام اطرافیان متملق تبدیل به کوه غرور شدند و در سراشیب سقوط افتادند.
سوم) تصمیمسازی به سمت نااولویتها: مشاوران متملق چون معمولاً محل اعتماد و رجوع قرار میگیرند در فرایندهای تصمیمساز مهم میشوند، آن وقت آنها چون برای مسائل اصلی راهحل ندارند، میتوانند سیستم حکمرانی را به سمت نااولویتها پیش ببرند. راه دور نرویم همین حالا که موضوع آب و برق یک مسئله جدی است آیا دولت توانسته چشمانداز روشنی برای حل آن به مردم ارائه دهد؟ کسی توقع ندارد کژروی حکمرانی آب، یکروزه حل شود؛ اما آیا نمیتوان با اولویت و فوریت یک چشمانداز واقعی برای حل آن طراحی کرد و صادقانه با مردم مطرح کرد؟ آیا نباید بهجای مسئله لایحه کذا اولویت دولت چنین موضوعی باشد؟ جعفرها در چنین شرایطی ترجیح میدهند دولت به سمت نااولویتها برود.
جعفرها البته فقط در دولت نیستند، آنها برخی اوقات تصمیم میگیرند اولویت رسانههای اصلی را هم عوض کنند و در شرایطی که همه ایران دوستان روی دشمنی با نتانیاهو و ترامپ متمرکز هستند و اولویت کشور انسجامبخشی و بازگرداندن مرجعیت رسانهای به داخل است، چون ناتوان از پیشبرد این راهبرد هستند، دشمن واهی درست میکنند و با رقیب فرضی کشتی میگیرند و بهجای امر ملی، امر آغلی را در رسانه برساخت میکنند.
چهارم) هجو و تخریب منتقدان و رسانهها: جعفرها معمولاً برای ناکارآمدیهای مجموعه مدیریتیشان یک جواب آماده در آستین دارند، آنها به طور طبیعی ممکن است از سوی رئیس خود با این پرسش که چرا ناکارآمدیم؟ مواجه شوند، در این حال دو وضع متصور است، نخست گفتن واقعیت و علل کاستیها و دوم انداختن تقصیر به گردن منتقدان و رسانهها. جعفرها (باز هم تأکید میکنم منظور شخص معاون اجرایی رئیسجمهور نیست و از یک جایگاه و رفتار حرف میزنیم) در این بزنگاه معمولاً دومی را انتخاب میکنند؛ چون راه دمدستتر و کمهزینهتری است، جعفرها بهجای پاسخ به این سؤال که چرا همه آن چه خارج از قدرت، تئوریسازی میکردید در عمل به عکسش تبدیل شده است؟ ترجیح میدهند از یک رسانه منتقد نام ببرند و تیمهای رسانهای و پروژهبگیران توییتریشان را علیه آن رسانه اجیر کنند، اینجا این مسابقه شکل میگیرد که چه کسی بهتر آن رسانه را هجو و نقد میکند و معمولاً برنده مسابقه جایزه هم میگیرد و در سیستم ارتقا پیدا میکند. آنها در این موضع سعی میکنند حتی رقیب را هم حذف کنند یا حداقل زمینه ظهور و بروز او را از بین ببرند تا مبادا در روایت ماجرای جنگی که بر سر کارآمدی شکل گرفته است، بازنده باشند.