کرمان رصد
قصه تلخ دفن یک مادر مبتلا به کرونا
يکشنبه 22 تير 1399 - 12:57:23
کرمان رصد - مریم یعقوبی؛ ‏‏‏‏‏روزنامه‌نگار و دانشجوی اقتصاد درباره ابتلای مادرش به بیماری کرونا توضیحاتی را ارائه کرده است
او در توئیتر خود نوشت:
مادرم شنبه مریض شد، یکشنبه بستری، دوشنبه گفتند کروناست و رفت زیر دستگاه ونتیلاتور، دو روز گفتند حالش بهتر شده، سطح اکسیژنش رسید به 92، گفتند 5شنبه از دستگاه جدا میشه، شد، ولی با سکته قلبی تا ظهر جنازه ترخیص نشد و گفتند جمعه بیایید برای تشییع!
5شنبه ساعت 9شب زنگ‌زدند و گفتند سردخانه ظرفیت نداره بیایید جنازه‌تون رو ببرید تحویل بهشت زهرا بدید. 9شب رفتیم خواهرم صورت مادر را دید، همه را بیرون کردند و یه کم بعد جنازه رو تحویل آمبولانس دادند، سردخانه بهشت زهرا . صبح جمعه رفتیم سالن عروجیان، و نماز و تا ظهر به خاک سپردیمش.
بعد اتمام مراسم و موقع برگشت به خونه تلفنها شروع به زنگ‌خوردن کرد، از بیمارستان: جنازه مادرتون هنوز اینجاست! آن جنازه برای خانواده دیگری بود اشتباه شده!
قلبمون پاره پاره شد، یک گروه برگشنیم بیمارستان، یک گروه همان جا دنبال خانواده متوفی که ما دفنش کردیم.
خدایا این چه داستانیه؟
ما جلوی بیمارستان، ولی مادر اونجاست!
پسرخواهرم رفت توی بیمارستان و سردخانه، مادرم اونجا بود.
پس آن جنازه با نام مادر من کیست در غسالخانه؟
سه تا جنازه به نام مادر من رفته بهشت زهرا و مادر من با یه نام دیگه هنوز سردخانه بیمارستانه است!
همراه جنازه مادرم و سایه به سایه آمبولانس رفتیم بهشت زهرا. خواهرم مجبور شد برود غسالخانه و مطمئن شود مادرم را جای دیگه نبردند، ما رفتیم سر قبر، نگم از درد آن خانواده که مادرشون رو گم کرده بودند، و قبر را شکافتند و جنازه رو با کلی آهک بهشون تحویل دادند.
برای تمام عمرم دیدن این دردها کافی بود.
به خانواده هایی که بیمار کرونایی دفن می‌کنند اجازه نزدیک شدن به جنازه را نمی دهند، ولی ما بازم صورت مادر را باز کردیم برای صدمین بار.
آن خانواده هم همین کار را کردند. ما موندیم و قلب و روح خردشده، و مچاله
منبع: bartarinha.ir

http://www.kerman-online.ir/fa/News/141544/قصه-تلخ-دفن-یک-مادر-مبتلا-به-کرونا
بستن   چاپ